حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد قائمی در یادداشتی با عنوان« فاطمه و نگاه تمدنی به زن» آورده است: هر چند مطالعه و جستجو در آموزه های دینی شریعت اسلامی و سنجش تطبیقی و مقایسه ای آن با دیگر ادیان قبل از اسلام و حتی آموزه های تمدنی باستانی همچون روم، گویای این حقیقت خواهد بود که در اسلام نسبت به پدیده ها و امورات، دریچه ای نو و جدید به روی انسان گشوده شده است، به طوریکه نه اصل این نوع آوری و نه تاثیر آن در جایگاه آورنده آن، نتوانست از دید بزرگان و مستشرقین پنهان و مورد کتمان قرار بگیرد و چاره ای بجز لب گشودن به اعتراف در عظمت و بزرگی اسلام و پیامبر آن، حتی برای افرادی همچون ویل دورانت، مارکس، لامارتین، روسو و ... نگذاشت.
اما نکته مهمی که در میان همه نوآوری ها می تواند و باید مورد توجه خطباء در مبلغات قرار بگیرد، نوع نگاه تمدنی به زن بر خلاف نگاه های ابزاری و یا محدود شونده، بعنوان عضو غیر موثر و یا حاشیه ای زیست انسانی در دیگر ادیان یا مکاتب تمدنی قبل و حتی معاصر است.
هر چند این نگاه از تساوی خطاب زنان و مردان در آموزه های قرآنی شروع شده است، ولی با تولد سراسر نور کوثر آسمانی، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و سوره سراسر حکمت کوثر و انتقال نگاه کوثری به وجود دختر و زن، وارد فاز جدید و تمدنی خود شده است که بر اساس آن، نه تنها زن موجود حاشیه ای و غیر بهره مند از مزایا و نقش آفرینی اجتماعی نبوده تا بخاطر ترس از ضعف و یا کاهش هزینه اقتصادی و شکست در جنگ، آنان را زنده به گور کنند و یا در کنج خانه ها محبوس دارند و نه تنها دیگر القاء کننده نگاه ابزاری به زن بعنوان محصول دوران مدرن و عقل مندی انسان محورانه نیست، بلکه زن را در اوج و نقطه کانونی تحولات تمدنی و زیست انسانی به عنوان عمود خانواده قرار می دهد که نتیجه این نگاه خدمات رسانی همه اجزاء نظام اجتماعی به زن و جایگاه زن برای عظمت بخشیدن فرهنگی است.
از این روی ایام منتسب به حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) اعم از ولادت یا شهادت که خود شاهرگ و معیار نگاه تمدنی به زن است، فرصت مغتنمی است که بتوانیم در ضمن فهم دقیق نگاه تمدنی به زن و خانواده با تکیه بر سیره و سیرت فاطمه(سلام الله علیها)، آن را به جامعه مشتاق معارف اصیل و منطبق با فطرت انسانی انتقال دهیم.
امروز برای جامعه انسانی و به خصوص جامعه زنان، این سوال مطرح است که زن در نظام خلقت دارای چه هویت و جایگاهی است و در چرخه توسعه چه خدمتی را می تواند به جامعه خود داشته باشد و برای نقش آفرینی خود از چه مرزها و خطوطی باید پیروی کند و چه الگویی را باید خط تراز و شاقول عملی خویش قرار دهد؟
یقینا اگر نتوانیم در قالب الگویی احسن پاسخ به این سوالات را به جامعه تشنه از معارف انتقال دهیم، برای آنان چاره و راهی به جز پیروی از اندیشه های انسان محورانه فمنیستی با نگاه سودان سود انگاری مادی و غرق شدن در رفتارهای مد گرایانه برای جلوه گری اجتماعی در عین دور شدن از سرشت زنانگی باقی نخواهد ماند.
یقینا هر انسانی و به خصوص هر زنی بداند و لمس کند که در آموزههای دینی، زن به تنهایی محور توسعه تمدنی است چراکه به یقین، هر توسعه ای در جامعه مرهون فرهنگ و رشد فرهنگی مرهون خانواده و خانواده مرهون زن و جایگاه مادر و همسر در خانواده است، دیگر به دنبال تساوی مبتنی بر جنسیت زن و مرد و در نتیجه رشد شتابان بزه اجتماعی در جامعه زنان و تمسک حریم و کانون خانواده، به بهانه زیست مدرن و مدگرایی نخواهیم بود، زیرا در قاموس فرهنگ فاطمه، زن و مرد دو جنس متفاوت نیستند که از هم دور شده و بر یکی تبعیض روا شده است، بلکه اینان دو جزء از یک پازل هستند که هر کدام نقش خاصی را جلوه گری میکنند که با نبود هر یک، این نقش آراسته به الوان در صفحه نقاشی گیتی ناقص است، چنانچه جابجایی هر یک به جای دیگر برای خود کاریکاتوری مضحک و غیر مفهومی به دنبال خواهد داشت، در نگاه تمدنی به زن بر اساس سیره فاطمی، زن میتواند به عنوان عضو موثر در میادین سیاسی و نظامی و عرصه های مدنی و کنشگری اجتماعی باشد، اما در عین حال افتخار خود را مادری و خانه داری و رکن رکین در تربیت فرزندان صالح بودن، بداند.
انتهای پیام۳۱۳/۴۸